قطعاتی به یاد ماندنی از دکتر علی شریعتی

نوشته های دکتر علی شریعتی

به یاد بزرگی که دیگر نیست اما حرفهایش اینجاست …

نمی دانم …

نمی دانم پس از مرگ چه خواهد شد

نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت

ولی بسیار مشتاقم ،

که از خاک گلویم سوتکی سازد ،

گلویم سوتکی باشد ،

به دست کودکی گستاخ و بازیگوش

و او

یکریز و پی در پی

دم خویش را بر گلویم سخت بفشارد

و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد،

بدین سان بشکند درمن

سکوت مرگبارم را…

 

در سوگ شریعتی

خورشید خاوران هر بامداد به جستجوی تو بیدار می شود

و شامگاه چون از فراز دمشق می گذرد

تا در نیلی آب های مدیترانه به خواب رود،

با چشم اشتیاق تو تا واپسین فروغ،

به ایران نگاه می کند از دور

و موجهای ساحل دریای شام

به نجوای جاودانه محزونشان

قصه خونین دریایی را حکایت می کند

کان سوی تر درون تیره خاک آرمیده است

 

 

 

نوشته های دکتر علی شریهتی

خدایا …

خدایا به من زیستنی عطا کن، که در لحظه ی مرگ بر بی ثمری لحظه ای
 که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم ، و مردنی عطا کن که 
بربیهودگیش سوگوار نباشم . 
برای اینکه هر کس آنچنان می میرد که زندگی می کند.
 خدایا تو چگونه زیستن را به من بیاموز، چگونه مردن را خود خواهم آموخت .
 

خدایا رحمتی کن تا ایمان ، نان ونام برایم نیاورد ، قدرتم بخش تا نانم را

 

 و حتی نامم را در خطر ایمانم افکنم ، تا از آنهایی باشم که پول دنیا را 

 

می گیرند و برای دین کار می کنند ، 

 

نه از آنهایی که پول دین می گیرند و برای دنیا کار می کنند .

 

 

 

 

خروج از نسخه موبایل